لغت نامه دهخدا
سیب و زردآلو و آلوچه و آلوبالو
باز انجیر وزیری و خیار خوشخوار.بسحاق اطعمه.آلوبالو چو قطره خون
از بینی شاخ جسته بیرون.مکتبی.
آلوبالو
سیب و زردآلو و آلوچه و آلوبالو
باز انجیر وزیری و خیار خوشخوار.بسحاق اطعمه.آلوبالو چو قطره خون
از بینی شاخ جسته بیرون.مکتبی.
فرهنگ عمید
فرهنگ فارسی
آلی بالی، آلبالو: میوهای سرخ رنگ وترش شبیه گیلاس، ملین واشتها آوراست واز آن مرباوشربت تهیه میکنند
ویکی واژه
درختی از جنس بادامیها، از تیره گل سرخیان، میوه آن شبیه گیلاس و مزه آن ترش است.
جمله سازی با آلوبالو
خربوزه و تربوز در ولسوالیهای بغلان مرکزی، دهنه غوری و دوشی کشت میگردد و سیب، ناک، آلوبالو، گیلاس و زرد آلو نیز در اندراب که شامل ولسوالیهای بنو، ده صلاح و پل حصار است نیز بهدست میآید. محصولات زراعتی بغلان علاوه بر مصرف داخلی بغلان در سایر ولایات مانند کابل و بلخ نیز به فروش میرسد.
بخش زراعت ولایت کابل شامل ۷۲ فیصد میوه، ۱۷ فیصد حبوبات، ۱۰ فیصد سبزیجات و یک فیصد کرافس مییباشد. محصولات عمده زراعتی این ولایت را گندم، جو، جواری، پیاز و کچالو تشکیل میدهد. حبوبات خاصتا گندم و کچالو محصولات عمده این ولایت است، درحالیکه مقدار زیادی از گندم در داخل کشور به مصرف میرسد اما بازهم ضروریات داخلی را مرفوع نمینماید. ۶۸٪ باغستانهای کابل را انگور و ۳۰٪ آن را سیب، زردآلو، آلوبالو و توت شامل میشود.