بساطی

لغت نامه دهخدا

بساطی. [ ب ِ ] ( ص نسبی، اِ ) خرده فروش و خرازی فروش. ( ناظم الاطباء ).
بساطی. [ ب َ ] ( اِخ ) قاضی القضاة شمس الدین محمدبن احمدبن عثمان شیخ الاسلام متولد 756 هَ. ق. در فنون مختلف استاد شد و به شیخونیه و فراس تدریس کرد و عهده دار قضای مالکیه شد وکتبی تصنیف کرد و در رمضان 842 هَ. ق. درگذشت. ( ازکتاب حسن المحاضرة فی اخبار مصر و القاهرة ص 213 ).

فرهنگ معین

(بِ ) [ ع - فا. ] (ص نسب. ) ۱ - خرده - فروش، خرازی فروش. ۲ - کنایه از تریاکی و اهل عیش و نوش.

فرهنگ فارسی

( صفت ) خرده فروش خرازی فروش.
قاضی القضاه شمس الدین محمد بن احمد بن عثمان شیخ الاسلام متولد ۷۵۶ ه. ق در فنون مختلف استاد شد و به شیخونیه و فراس تدریس کرد و عهده دار قضای مالکیه شد و کتبی تصنیف کرد و در رمضان ۸۴۲ ه.ق درگذشت.

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] بساطی (ابهام زدایی). بساطی ممکن است اسم برای اشخاص ذیل باشد: • بساطی سمرقندی، بِساطیِ سمرقندی، سراج الدّین، از شاعران نیمه دوم قرن هشتم و اوایل قرن نهم• محمد بن احمد بساطی، بِساطی (یا بِسطی)، محمد بن احمد بن عثمان طائی، فقیه و ادیب و فاضل مالکی
...

ویکی واژه

خرده - فروش، خرازی فروش.
کنایه از تریاکی و اهل عیش و نوش.

جمله سازی با بساطی

ز غفلت پهن کردم در ره سیل فنا صائب بساطی را که می بایست ناافکنده بر چیدن
شاهی که نه فلک،چو بساطی ست زیر پاش ایزد عطا نموده به سر، تاج انماش
فگند پهن بساطی به زیر پای نشاط به عمر کوته خود در دراز کرده امل
گذشتن برنتابد از سر این خاکدان همت که ننگ پاست طی کردن بساطی را که طی باشد
هرچه نز قرآن طرازی برفشان از آستین هرچه نز ایمان بساطی درنورد از آستان
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
حسبی الله و نعم الوکیل
حسبی الله و نعم الوکیل
مرسوله
مرسوله
اسرع وقت
اسرع وقت
سراسیمه
سراسیمه