این کلمه در زبان فارسی دارای دو کاربرد اصلی است. یکی از معانی آن به معنای آگاه باش یا بدانند است که در این حالت به نوعی به فرد توجه میدهد تا به اطلاعات یا واقعیتی توجه کند. در این معنا، بدان به نوعی فراخوانی برای فهم یا درک بهتر یک موضوع به حساب میآید. معنای دیگر بدان به مفهوم به آن اشاره دارد که در اینجا بیشتر به اشاره به چیزی خاص یا یک موضوع معین مربوط میشود. این کاربرد بیشتر در جملاتی به کار میرود که نیاز به اشاره به یک شی یا موضوع خاص وجود دارد. در نهایت، این دوعنایت به ما نشان میدهد که کلمه بدان در زبان فارسی به خوبی میتواند معانی مختلفی را انتقال دهد که بسته به سیاق جمله و ارتباطات معنایی، نقش مهمی در بیان و انتقال مفاهیم دارد. این کلمه به نوعی پل ارتباطی بین آگاهی و اشاره به موضوعات مختلف در گفتار و نوشتار است.
بدان
لغت نامه دهخدا
شو بدان کنج اندرون خمی بجوی
زیر او سمجیست بیرون شو بدوی.رودکی.همی تاختش تابَرِ او رسید
چو او را بدان خاک کشته بدید...فردوسی.چنین گفت با غمگساران خویش
بدان کاردیده سواران خویش.فردوسی.نخست آفرین بر جهاندار کرد
جهان آفرین را بدان یار کرد.فردوسی.بدان تخت بر ماه خواهی شدن
سپهبد بُدی شاه خواهی شدن.فردوسی.چنان بخدمت او از عوار پاک شوند
بدان مثال که سیم نبهره اندر گاه.فرخی.هیچ چیزی نمانده است از اسباب خلاف بحمداﷲ که بدان دل مشغول باید داشت. ( تاریخ بیهقی ). و از بسی تلبیس که ساختند و تصرف که کردند کار بدان منزلت رسید که... ( تاریخ بیهقی ).
می گفت آفتاب من و رأی شاه، عقل
گفتش بطنز کار تو اکنون بدان رسید؟کمال اسماعیل ( دیوان ص 70 ). || برای آن. به خاطر آن. بسبب آن. به آن سبب. تا آنکه:
که افراسیاب آن بداندیش مرد
بسی پند بشنید و سودش نکرد
بدان تا چنین روزش آید بسر
شود پادشاهیش زیر و زبر.فردوسی.نه بگریست بر وی کسی هیچ زار
بدان کش بدی بود آیین و کار.فردوسی.به مصر اندرون بود یکسال شاه
بدان تا بیاسود شاه و سپاه.فردوسی.همی خواهداز شاه ایران نبرد
بدان تا کند روز ما پر ز گرد.فردوسی.بدان زایند مردم تا که میرند
بدان کارند تابکنند دارا.( از حاشیه فرهنگ اسدی نخجوانی ).ذوالقرنین بدان گفتند او را که دو گیسو بر پشت فروگذاشته بود. ( مجمل التواریخ ). و رجوع به آن شود.
- بدانسان ( به + آن + سان )؛ بدانگونه. چنان. ( یادداشت مؤلف ):
به بهمن چنین گفت بر دست راست
بیارای جایش بدانسان که خواست.فردوسی.تهمتن گز اندر کمان راند زود
بدانسان که سیمرغ فرموده بود.فردوسی.- بدانگونه ( به + آن + گونه )؛ به آن گونه. به آن طور. ( از آنندراج ). بدانسان. چنان. ( یادداشت مؤلف ).
- بدانگه ( به + آن + گه )؛ آن زمان. آن وقت. ( یادداشت مؤلف ):
نداند دل آمرغ پیوند دوست
فرهنگ فارسی
بدانه.
دانشنامه عمومی
بر پایه سرشماری عمومی نفوس و مسکن در سال ۱۳۹۵، جمعیت این روستا برابر با ۷۶ نفر ( ۲۱ خانوار ) بوده است.
↑ «درگاه ملی آمار > سرشماری عمومی نفوس و مسکن > نتایج سرشماری > جمعیت به تفکیک تقسیمات کشوری سال 1395». www. amar. org. ir. دریافت شده در ۲۰۲۱ - ۰۱ - ۱۱.
• روستاهای شهرستان سیب و سوران
• مقاله های روستاهای ایران
• همه مقاله های خرد
• مقاله های خرد روستاها
جمله سازی با بدان
بدان تا بدانم که از تخم کیست چه گوید برین دشت از بهر چیست
کنون دیده پرخون و دل پر ز درد ازین در بدان در دوان گردگرد
بدان راه بر تند چون باد شد چنین تا بر حصن بهزاد شد