بازپرسی
فرهنگ معین
فرهنگ عمید
فرهنگ فارسی
مواخذه و باز خواست
ویکی واژه
interrogatorio
پرسش مکرر.
از نظر حقوقی، پرسشی است که بازپرس از مدعی و مدعی علیه یا متهم و یا مرتکب جرم کند و نتیجه را در پرسش نامهای رسمی نویسد و آن گاه با توجه به جوابها قرار صادر نماید، عمل بازپرس.
جمله سازی با بازپرسی
برفتم و حال بازپرسید، و همه بتمامی شرح کردم. بخندید، رضی اللّه عنه، و گفت:
غیر نور روی او در دیدهٔ ما هست نیست هرچه رو بنمود از آن رو بازپرسیدیم ما
از آن هر دو ضریح ار بازپرسی یکی عرش است و آن دیگر چو کرسی
چون کلیم القصه شد بر کوه طور بازپرسید آن سخن، حق گفت دور
و گفت: به سنگ سپید مسئله بازپرسیدم چهار هزار مسئله مرا جواب کرد در کرامت.
زمانی در مقام لطف کوشید از ایشان حال هر جا بازپرسید