انبعاث

لغت نامه دهخدا

انبعاث. [ اِم ْ ب ِ ] ( ع مص ) برانگیخته شدن. ( از منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( تاج المصادر بیهقی ) ( مصادر زوزنی ) ( ترجمان علامه مهذب عادل بن علی ) ( غیاث اللغات ) ( آنندراج ): اذ انبعث اشقی̍ها. ( قرآن 12/91 ). || فرستاده شدن. ( از منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). || برخاستن: انبعث فلان لشأنه؛ یعنی برخاسته بکار خود رفت. ( از منتهی الارب ) ( از ناظم الاطباء ). || شتافتن. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ) ( آنندراج ). || برآمدن. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( آنندراج ). اندفاع. ( از اقرب الموارد ). || روان شدن. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( از آنندراج ).

فرهنگ معین

(اِ بِ ) [ ع. ] (مص ل. ) ۱ - برانگیخته شدن. ۲ - روان شدن. ۳ - فرستاده شدن، ج. انبعاثات.

فرهنگ عمید

۱. برانگیخته شدن.
۲. روان شدن.
۳. فرستاده شدن.
۴. شوق، میل.

فرهنگ فارسی

برانگیخته شدن، روان شدن، فرستاده شدن
( مصدر ) ۱ - بر انگیخته شدن. ۲ - روان شدن. ۳ - فرستاده شدن. جمع: انبعاثات.

ویکی واژه

برانگیخته شدن.
روان شدن.
فرستاده شدن،
انبعاثات.

جمله سازی با انبعاث

💡 انبعاث فساد شیطانی احتلام نظام سلطانی

💡 مثلا در کذب، چون اندیشه کند و داند که تمییز انسان از حیوانات به نطق است، و غرض از اظهار فضیلت نطق اعلام غیر بود از امری که بران واقف نبود، و کذب منافی این غرض است، پس کذب مبطل خاصیت نوع بود، و سبب آن انبعاث بود بر طلب مالی یا جاهی، و فی الجمله حرص بر چیزی از این قبیل؛ و از لواحقش ذهاب آبروی و افساد مهمات و اقدام بر نمیمت و سعایت و غمز و بهتان و اغرای ظلمه بود.

💡 إِذِ انْبَعَثَ أَشْقاها ای نهض و قام اشقاها لعقر النّاقة و الانبعاث الاسراع فی الطّاعة للباعث، ای کذّبوا بالعذاب و کذّبوا صالحا لمّا انْبَعَثَ أَشْقاها و هو قدار بن سالف و کان رجلا اشقر ازرق قصیرا. و قیل: کانا رجلین قدار بن سالف و مصدع بن دهر.

💡 چون ز حق یافت انبعاث این خواست فتنه عشق و عاشقی برخاست

هول یعنی چه؟
هول یعنی چه؟
نحوه یعنی چه؟
نحوه یعنی چه؟
فال امروز
فال امروز