امتداد

امتداد به معنای ادامه و گسترش یک مفهوم یا پدیده در زمان و مکان است. این واژه در زمینه‌های مختلفی همچون هنر، علوم، جامعه‌شناسی و حتی فلسفه کاربرد دارد. در هنر، می‌تواند به معنای تداوم یک سبک یا مکتب هنری در طول زمان باشد که بر روی آثار هنرمندان تأثیر می‌گذارد. در علوم، به ویژه در فیزیک، این واژه به بررسی ویژگی‌های حرکت و تغییرات در فضا و زمان مرتبط است. همچنین، در جامعه‌شناسی، امتداد به تحول و تغییرات فرهنگی و اجتماعی اشاره دارد که در طول نسل‌ها اتفاق می‌افتد. در واقع، این مفهوم نشان‌دهنده‌ی پیوستگی و رابطه‌ای است که میان گذشته، حال و آینده وجود دارد. در زندگی روزمره نیز، ما با امتداد در روابط انسانی، تجربیات و یادگیری‌های خود مواجه هستیم. به طور کلی، امتداد به ما یادآوری می‌کند که هر لحظه و هر تصمیمی که می‌گیریم، تأثیراتی در آینده خواهد داشت و این پیوند زمانی و مکانی به شکل‌گیری هویت فردی و جمعی ما کمک می‌کند.

لغت نامه دهخدا

امتداد. [ اِ ت ِ ] ( ع مص، اِ مص ) دراز و کشیده شدن. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) ( از متن اللغة ). || مد و کشش. ( ناظم الاطباء ). کشیدگی. ( فرهنگ فارسی معین ). درازی. ( غیاث اللغات ) ( ناظم الاطباء ) ( فرهنگ فارسی معین ). طول. ( ناظم الاطباء ): درودی که امداد آن بر امتداد روزگار متصل باشد. ( کلیله و دمنه ). مگر از طول ایام و امتداد مقام بستوه آیند و از آن مقاتلت و منازلت روی بتابند. ( ترجمه تاریخ یمینی ). مسافت مقصد امتدادی داشت. ( ترجمه تاریخ یمینی ). مدتها منتظر مددبود تا بعد از امتداد ایام پسر بکتکین حاجب را با ششصد سوار ترک بدو فرستادند. ( ترجمه تاریخ یمینی ).
- امتداد حیات؛ درازی زندگانی و مدت عمر. ( ناظم الاطباء ).
- امتداد زمان؛ طول زمان و مدت زمان. ( ناظم الاطباء ).
|| درنگی و تأخیر. ( ناظم الاطباء ). || بسیار شدن آب. ( از تاج المصادر بیهقی ). برآمدن و دمیدن روز. ( از اقرب الموارد ) ( از متن اللغة ). || در اصطلاح حکماء بر صورت جسمی اطلاق گردد.چنانکه لفظ ممتد نیز بر صورت جسمی گفته میشود. ( از کشاف اصطلاحات الفنون ). || در اصطلاح فیزیک در مبحث نیرو خطی را گویند که حامل بر آن قرار دارد.( از فرهنگ فارسی معین ). ج، امتدادات.

فرهنگ معین

(اِ تِ ) [ ع. ] ۱ - (مص ل. ) کشیده شدن، ۲ - (اِمص. ) کشش، درازی. ۳ - طول.

فرهنگ عمید

دراز شدن، کشیده شدن، طول کشیدن، کشیدگی، کشش، درازی، راستا.

فرهنگ فارسی

درازشدن، کشیده شدن، کشیدگی، کشش، درازی، راستا
۱ - ( مصدر ) کشیده شدن دراز شدن. ۲ - (اسم ) کشش کشیدگی درازی راستا. ۳ - طول. یا امتداد زمان. طول زمان طول مدت. ۳ - در مبحث نیرو خطی را گویند که حامل بر آن قرار دارد. جمع: امتدادات.

دانشنامه آزاد فارسی

اِمتِداد (strike)
جهت قطب نما در خطی افقی روی سطح صفحه ای ساختمانیمانند صفحۀ گسل، صفحه ای لایه بندی یا امتداد عارضه ای ساختمانیمانند محورِ چین. امتداد را در زاویۀ ۹۰درجه از شیباندازه گیری می کنند.

ویکی واژه

کشیده شدن،
کشش، درازی.
طول.
درازی. دراز و کشيده شدن.

جملاتی از کلمه امتداد

آنی که روزگار باین امتداد قدر در سایه وجود تو راحت گزین بود
زمان را گرفت امتداد فرح چو رشته که پنهان شود در لئال
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم