افزون به معنای زیاد و بسیار است. این واژه در زبان فارسی نشاندهنده وجود چیزی بیشتر از حد معمول یا مورد نیاز است. به تعبیر دیگر، افزون به معنای اضافه یا زائد نیز به کار میرود. در برخی فرهنگها، این واژه به عنوان یک صفت برای توصیف کمیت یا کیفیتی که از حالت نرمال فراتر رفته، مورد استفاده قرار میگیرد. همچنین میتوان گفت که افزون به معنای افزایش یا بهبود در یک زمینه خاص نیز برداشت میشود. در کل، این واژه به نوعی نشاندهنده غنای بیشتر، چه در کمیت و چه در کیفیت است و میتواند در متنها و محاورات مختلف به کار رود تا مفهوم بیشتری را به مخاطب منتقل کند.
افزون
لغت نامه دهخدا
شود نیکی افزون چو افزون شود
وز آهوی بد پاک بیرون شود.ابوشکور.و او را [ پرویز را ] اسبی بود شبدیزنام از همه اسبان جهان بچهار دست افزون تر و بلندتر و از روم بدست وی آمده بود. ( ترجمه طبری بلعمی ).
بر سرشان برنهند و پشت و ستیخون
سخت گران سنگی از هزار من افزون.منوچهری.افزون شود نشاط و از رنج کم شود
بی رود و می نباشد، یک روز و یک زمان.منوچهری.بدو گفت آن کس که افزون خورد
چو بر خوان نشیند خورش نشمرد.فردوسی.چو نبود دل ازبس غمش خون بره
چو باشد غم آنگاه افزون بره.اسدی.باندازه به، هر که روزی خورد
که چون خوردی افزون بکاهد خرد.اسدی.چنان کامدی همچنان بگذری
خور و پوشش افزون ترا برسری.اسدی.همیشه تا بجهان در، کمی و افزونی است
حسود جاه تو کم باد و عمرت افزون باد.انوری.گر دوست از غرور هنر بیندت نه عیب
دشمن بعیب کردنت افزون کند هنر.خاقانی.وقت سرد است آتش افزون کن کز ابر
چشمه آتش فشان پوشیده اند.خاقانی.مال کم، راحت است و افزون رنج
لاجرم مال بس نخواهد عقل.خاقانی.مرا روز ازل کاری بجز رندی نفرمودند
هر آن قسمت که آنجا شد کم و افزون نخواهد شد.حافظ.هر کراغم فزون، گفته افزون.یغما.هر که بی غم نخواهدش همه عمر
غمش افزون و عمر نقصان باد.
- افزون آوردن؛ استفضال. افضال. ( تاج المصادر بیهقی ).
- افزون داشتن یکی را بدیگری در فخر؛ افخار. فخور. فخاره. تفخیر. فخر. ( منتهی الارب ). افتخار کسی را بیشتر کردن.
- افزون از؛ بیش از. زیاده. ( یادداشت دهخدا ): آن روز در آن بازار افزون از صدهزار دینار بازرگانی کنند. ( حدود العالم ).
- افزون بودن؛ بیشتر بودن. زیادتر بودن:
از این مایه گر لشکر افزون بود
ز مردی و از رای بیرون بود.فردوسی.
فرهنگ معین
فرهنگ عمید
۲. افزاینده، بیشترشونده (در ترکیب با کلمۀ دیگر ): روزافزون.
فرهنگ فارسی
ناصر الدین از آل کسری
ویکی واژه
در ترکیب با واژههای دیگر معنای افزاینده میدهد.
جمله سازی با افزون
علم افزون رسد بافزونان علم مادون رسد بمادونان
که نور دولت نجم السعادت افزون باد بسایه پروری خلق تا ابد یا رب