بیرون دادن

لغت نامه دهخدا

بیرون دادن. [ دَ ]( مص مرکب ) برون دادن. بخارج آوردن. || زهیدن. || تراویدن. تراوش کردن:
از هرچه سبوپر کنی از سر وز پهلوش
زان چیز برون آید و بیرون دهد آغار.ناصرخسرو ( دیوان، تقوی ص 161 ).رجوع به برون دادن شود. || کنایه از فاش کردن. آشکارا کردن. ( ناظم الاطباء ). بروز دادن: امیر را بر آن آورده بودند که وی را فروباید گرفت و امیر در خلوتی که کرده بود در راه چیزی بیرون داد از این باب. ( تاریخ بیهقی چ ادیب ص 78 ).
- بیرون دادن راز؛ فاش کردن آن.( آنندراج ):
ور ایدونکه این راز بیرون دهی
همی خنجر کینه را خون دهی.فردوسی.اگر بیرون دهم راز دل ریش
کند پروانه شکر سوزش خویش.زلالی ( از آنندراج ).

فرهنگ فارسی

برون دادن ٠ بخارج آوردن ٠ یا زهیدن ٠ یا تراویدن ٠ تراوش کردن ٠

ویکی واژه

emettere

جمله سازی با بیرون دادن

💡 بهار جلوه‌ای‌ گر اندکی از خود برون آیی چو تخم از ربشه بیرون دادنی تحریک مژگان‌ کن

💡 مفسران گفتند: معنی شهادت بیان کردن است و بیرون دادن آنچه نهفته بود، یعنی که دلائل توحید بر عالمیان روشن کرد تا هر که نظر کرد بآن هیکل علوی، و درین مرکز سفلی، و درین آیات و روایات قدرت وی، و در زمین، و در سماوات، در برّ و در بحر، در هواء و در فضا، دلیل گرفت بر صانع با جلال و قادر بر کمال عز جلاله و عظم شانه.

💡 در ۱۹۰۵ اوراژ از آموزگاری استعفا داد و به لندن نقل مکان کرد او در سال ۱۹۰۷ هفته نامهٔ عصر نو را خرید و نخست با هولبروک جکسون به بیرون دادن این مجله همت گماشت و یکی از شخصیت‌های پرنفوذ در سیاست سوسیالیستی و فرهنگ مدرنیستی، به ویژه در اوج آوازهٔ مجله پیش از جنگ جهانی اول گشت.

فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
اوشاخ یعنی چه؟
اوشاخ یعنی چه؟
اسرع وقت یعنی چه؟
اسرع وقت یعنی چه؟
فال امروز
فال امروز