بغرنج

لغت نامه دهخدا

بغرنج. [ ب ُ رَ ] ( ص ) سخت. مشکل. عظیم سخت. بسیار درهم، چون معمایی صعب. پیچ در پیچ. برهم، درهم. ملتبس. پیچیده. معمایی. صاحب تعقید. معقد. مغلق. جاویده ( در تکلم ). نامفهوم. نارسا. ( یادداشت لغت نامه ).

فرهنگ معین

(بُ رَ ) ( اِ. ) مشکل، دشوار.

فرهنگ عمید

درهم وبرهم، مشکل، پیچیده، دشوار، نارسا.

فرهنگ فارسی

مشکل، پیچیده، درهم وبرهم، دشوارونارسا
( اسم ) مشکل دشوار پیچ در پیچ نارسا.

ویکی واژه

مشکل، دشوار.

جمله سازی با بغرنج

گیاهان از بیماری‌هایی آسیب می‌بینند که عوامل آن‌ها به عوامل بیماری‌ها در انسان و جانوران شباهت دارند؛ گرچه احساس درد و ناراحتی در گیاهان در اثر بیماری‌ها از نظر انسان مکتوم است، لیکن نحوه ایجاد و توسعه بیماری در گیاهان و جانوران تقریباً مشابه بوده و معمولاً به همان اندازه پیچیده و بغرنج است.
این آزمون در مواردی به کار می‌رود که بتوان شی نامعلومی را به وسیلهٔ علایم ذاتی آن شناسایی کرد. همچنین جزء مباحثات بغرنج دربارهٔ اینکه هر چیزی الزاماً آن‌طور که به نظر می‌رسد نیست نیز به‌شمار می‌رود.
این آزمایش در ژوئیه سال ۱۹۶۱ و درست سه ماه بعد از شروع دادگاه آدولف آیشمان، سرهنگ نازی، به انجام رسید. میلگرام آزمایشش را جهت پاسخ به این سؤال بغرنج طراحی کرده بود که آیا آیشمان و میلیون‌ها آلمانی دیگر که مسبب هولوکاست بودند همگی گناهکار بوده‌اند یا اینکه شهروندان عادی تنها از دستورها پیروی می‌کردند.
این نمونه (نمایشنامه-م) دارای چاشنی قوی غیر کلاسیک می‌باشد و شامل یک نقشه بسیار معین و یک اوج می‌باشد که نزدیک به انتهای ماجرا صورت می‌گیرد. در حالیکه قسمت عمده داستان قبل از واقعه (اصلی-م) نمایشنامه صورت می‌پذیرد؛ بسیاری از اطلاعات در مورد این واقعه از طریق داده‌هایی که به نازکی پوشانده شده‌اند آشکار می‌گردند. پی آمد واقعه، یک سری بغرنجی‌ها می‌آید که مربوط به دلایل نقشه می‌باشند.