روکردن

لغت نامه دهخدا

رو کردن. [ ک َ دَ ] ( مص مرکب ) پیش آمدن. واقع شدن. حادث شدن: بدبختی به ما رو کرد. دولت به ما رو کرد. ( یادداشت بخط مؤلف ). حاصل شدن. ظهور کردن. ( از غیاث اللغات ). || توجه کردن. ( غیاث اللغات ). روی آوردن. ( یادداشت بخط مؤلف ). متوجه به کسی شدن. ( آنندراج ):
چون محمدپاک شد از نار و دود
هرکجا رو کرد وجه اﷲ بود.مولوی.- روکردن به؛ توجه کردن به. متوجه کسی شدن: رو کرد به من و گفت... ( یادداشت بخط مؤلف ):
رو به آتش کرد شه کای تندخو
آن جهان سوز طبیعی خوت کومولوی.اکنون که تو روی باز کردی
رو باز به خیر کرد حالم.سعدی.از روی دوست تا نکنی رو به آفتاب
کز آفتاب روی به دیوار می کنی.سعدی.یکبار رو چرا به در دل نمی کنند
این ناکسان که زحمت درها همی دهند.صائب.جز به سختی نکند وصل بتان رو به کسی
باده آینه در شیشه سنگ است اینجا.صائب ( از آنندراج ).چو بستی در بروی من به کوی صبر رو کردم
چو درمانم نبخشیدی به درد خویش خو کردم.محمدحسین شهریار.|| روبرو کردن. ( غیاث اللغات ). || ( اصطلاح قماربازی ) باز کردن دست و نشان دادن ورقها در بازی.

فرهنگ فارسی

پیش آمدن. واقع شدن. حادث شدن

جمله سازی با روکردن

💡 کف این اتاقک‌ها نیمه‌باز است و ساختاری شبیه حوض ماه دارد و بالای اتاقک به کابلی متصل است. اصول کاری آن مانند فروکردن یک لیوان وارو نه به درون آب است که مقداری هوا در آن ذخیره می‌شود. فشار آب باعث می‌شود که هوایی که در درون اتاقک مانده از آن خارج نشود.

💡 آن مرد پای برنتوانست کشیدن. همچنان بماند تا آخر عمر و آن از آن بود که پنداشت پای فروکردن مردان همچنان بود که قیاس خلق دیگر.

💡 در سال۱۹۵۰، محققان بیمارستان شهر کلیولند آزمایش‌هایی را برای مطالعه تغییرات در جریان خون مغزی انجام دادند: آن‌ها به افراد بی‌حسی نخاعی تزریق کردند و سوزن‌هایی را در رگ‌های گردن و شریان‌های بازویی فروکردند تا مقادیر زیادی خون استخراج کنند و پس از از دست دادن خون زیاد که باعث شد. فلج و غش، فشار خون آنها اندازه‌گیری شد. آزمایش اغلب چندین بار بر روی یک موضوع انجام می‌شد.

💡 اتو در ۱۶ آوریل ۶۹ دست به خودکشی زد و با فروکردن خنجری در قلب خود به زندگیش پایان داد.

منعقد یعنی چه؟
منعقد یعنی چه؟
داشاق یعنی چه؟
داشاق یعنی چه؟
فال امروز
فال امروز