خطمی

ختمی واژه‌ای فارسی با دو معنای اصلی است. در درجه اول، به گیاهی از سرده Alcea (Malvaceae) اشاره دارد که بومی مناطق گرمسیری و نیمه‌گرمسیری آسیا و اروپا است و گل‌های بزرگ و رنگارنگ آن در طب سنتی برای درمان سرفه و التهاب استفاده می‌شود. معنای دوم و کمتر رایج آن، بند یا خط است که بیشتر در متون قدیمی و ادبی یافت می‌شود. بنابراین، بسته به زمینه، ختمی می‌تواند به گیاه یا مفهوم بند و خط اشاره داشته باشد.

لغت نامه دهخدا

خطمی. [ خ َ/ خ ِ می ی ] ( ع اِ ) خیرو.( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). نباتی است. ( منتهی الارب ) ( از تاج العروس ). غِسل. ( مهذب الاسماء ). خیروی ِ دشتی.( دهار ). ملوکیةالشجر. عودالیسر. شحم البرح. آلثئا. ملوخیه. وردالزوانی. ( یادداشت بخط مؤلف ). هشت دهان. ( صیدنه ابوریحان بیرونی ). خطمی از اسپرغمهاست. ( ذخیره خوارزمشاهی ). گلش بهمه رنگی بود بسیار بقا باشد وعروقش چند سال بجا ماند. ( نزهةالقلوب ):
خیری و خطمی و نیلوفر و بستان افروز
همچنانست که بر تخته دیبا دینار.سعدی.- خطمی بری؛ نوعی خطمی است که بعربی آنرا شحم البرح می گویند. ( یادداشت بخط مؤلف ).
- خطمی خطائی؛ بهترین انواع گل خیرو است. در آغاز شکفتن برنگ سفید می باشد تا دو پهر پس بسرخی زند پس سرخی او کمتر شدن گیرد و بعد از غروب باز برنگ اصلی بازآید. ( آنندراج ). منثور. ( یادداشت بخط مؤلف ):
همچو خطمی خطائی هر زمان در باغ دهر
چهره دیگرگون مرا از خجلت عصیان شود.نزاری ( از آنندراج ).- خطمی درختی؛ نوعی از خطمی است که بوته ای چون درخت دارد. رجوع به درخت خطمی شود.
- خطمی درختی چینی؛ گیاهی است که گل سرخ آتشی دارد. ( یادداشت بخط مؤلف ).
- خطمی فرنگی؛ نوعی گل است که شبیه به گل خطمی است. ( یادداشت بخط مؤلف ).
- خطمی کوچک؛ خبازی. رجوع به خبازی در این لغت نامه شود.
- خطمی مجلسی؛ نوعی گل است. ( یادداشت بخط مؤلف ).
- لعاب خطمی؛ لعابی که از خطمی حاصل آید. وخیفه. ( منتهی الارب ).
خطمی. [ خ َ می ی ] ( ع، ص نسبی ) منسوبست به خطمه که بطنی است از انصار. ( از انساب سمعانی ).
- ذات الخطمی؛ نام مسجد حضرت رسول ( ص ) در مسیر تبوک. ( ناظم الاطباء ).

فرهنگ معین

(خَ یا خِ یّ ) [ ع. ] (اِ. ) گیاهی از تیرة پنیرکیان، دارای ساقة ضخیم و بلند، برگ هایش پهن و ستبر و ریشه اش دراز و دوکی شکل و آبدار است. ریشة آن در پزشکی مصرف فراوان دارد.

فرهنگ عمید

= گُل۱ * گل ختمی

فرهنگ فارسی

( اسم ) گیاهی است ازتیر. پنیرکیان که دارای گونه های دایمی و نیز یکساله است و بحد وفور در ایران روییده و کشت میشود. ساقه اش ضخیم و بلند برگهایش پهن و ستبر و ریشه ای دراز و دوکی شکل و آبدار است. ریش. آن در پزشکی مستعمل است.
خیرو نباتی است غسل

ویکی واژه

گیاهی از تیرة پنیرکیان، دارای ساقة ضخیم و بلند، برگ‌هایش پهن و ستبر و ریشه اش دراز و دوکی شکل و آبدار
ریشة آن در پزشکی مصرف فراوان دارد.

جمله سازی با خطمی

خیری و خطمی و نیلوفر و بستان‌افروز نقش‌هایی که درو خیره بماند ابصار
ز سودا سرش آنچنان گشته خشک که سوزد در او خطمی و بیدمشک
ضیمران تازه و خطمی تر و نیلوفر غرق خوش نظر خرم و ریحان کش و عبهر عیار