لغت نامه دهخدا
تفسه. [ ت ُ / ت َ س َ ] ( اِ ) سیاهیی است که به سبب زیادتی بر بشره پدید آید. ( فرهنگ جهانگیری )( فرهنگ رشیدی ). و آنرا تاش نیز خوانند و به تازی کلفه و به هندی جهاتی خوانند. ( فرهنگ جهانگیری ). سیاهی و داغی را گویند که در بشره و اندام آدمی میباشد و آنرا عوام ماه گرفت گویند و بعربی کلف خوانند. || اندوه و بیقراری. ( برهان ) ( آنندراج ) ( از ناظم الاطباء ). || میل و خواهش به هر چیزی که دیده شود هرچند که سیر باشد و این صفت بیشتر عارض زنان آبستن و مردان تریاکی و افیونی میشود. ( برهان ) ( آنندراج ) ( از ناظم الاطباء ). رجوع به تاش و تاسه شود.