تطول

لغت نامه دهخدا

تطول. [ ت َ طَوْ وُ ] ( ع مص ) منت نهادن. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). || فضل و فزونی نمودن. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). فضل کردن. ( زوزنی ).
تطول. [ ت ِ وَ ] ( ع اِ ) رسن دراز که ستور را را به علف بندند و رسن که بدان پای ستوران بندند. ( منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ).

فرهنگ معین

(تَ طَ وُّ ) [ ع. ] (مص ل. ) ۱ - منت نهادن بر کسی. ۲ - فزونی جستن.

فرهنگ عمید

۱. فضل و فزونی نمودن.
۲. منت نهادن بر کسی.

فرهنگ فارسی

( مصدر )۱ - فزونی جستن.۲ - سپاس نهادن.
رسن دراز که ستور را به علف و بندند و رسن که بدان پای ستوران بندند

ویکی واژه

منت نهادن بر کسی.
فزونی جستن.

جمله سازی با تطول

و قیل: یوم القیامة أَمْ یَجْعَلُ لَهُ رَبِّی أَمَداً اجلا و غایة تطول مدّتها یعنی: انّ علم وقت العذاب غیب لا یعلمه الّا اللَّه.
هیچ عاقل نیست غافل از دعاها گفتنش کایچ دانا نیست محروم از تطول کردنش
یا قلب کفاک لا تطول بالله علیک یا لسانی
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
الم یعنی چه؟
الم یعنی چه؟
علامت یعنی چه؟
علامت یعنی چه؟
فال امروز
فال امروز