تجریع

 این واژه که از زبان عربی وارد فارسی شده، به معنای جرعه‌جرعه نوشاندن یا فروخوراندن است. اما این فروخوراندن فقط به مایعات محدود نمی‌شود؛ بلکه می‌تواند به صورت استعاری برای مفاهیم انتزاعی‌تری مثل فروخوردن خشم یا نوشاندن زورکی حقیقت نیز به کار رود. همین گستردگی معنایی است که آن را کلمه‌ای پربار و قابل تأمل می‌کند. در بافت‌های ادبی و کهن فارسی، تجریع غالباً برای بیان عملی ناخوشایند یا اجباری به کار رفته است. به عنوان مثال، هنگامی که گفته می‌شود تجریع خشم، یعنی فرد مجبور به فرو بردن غضب خود شده است، شاید به دلیل شرایطی که اجازه بروز آن را نمی‌دهد. این مفهوم، بار عاطفی و روان‌شناختی خاصی به کلمه می‌بخشد و آن را از یک فعل ساده نوشاندن، به نمادی از تحمل و سرکوب احساسات تبدیل می‌کند. در منابع لغت‌شناسی نیز بر این جنبه تأکید شده و آن را مترادف با واداشتن کسی به جرعه‌جرعه نوشیدن یا به اکراه چیزی را به او خوراندن دانسته‌اند.

لغت نامه دهخدا

تجریع. [ ت َ ] ( ع مص ) فروخورانیدن خشم و جز آن. ( بحر الجواهر ) ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) ( از قطر المحیط ). || فرو خورانیدن آب کسی را. ( از اقرب الموارد ) ( از قطر المحیط ). || نوشانیدن کسی را جرعه جرعه. ( از قطر المحیط ). || ریختن آشامیدنی در حلق کسی به اکراه. ( از قطر المحیط ).

فرهنگ معین

(تَ ) [ ع. ] (مص م. ) ۱ - کم کم نوشانیدن. ۲ - فرو خوردن خشم.

فرهنگ عمید

جرعه جرعه نوشانیدن آب و مانند آن، فروخورانیدن.

فرهنگ فارسی

( مصدر ) آشامیدن چشانیدن فرو خورانیدن. جمع: تجریعات.

ویکی واژه

کم کم نوشانیدن.
فرو خوردن خشم.

جمله سازی با تجریع

یجر عهم کاساً لو ابتلی اللظلی بتجریعها طارت کاسرع ذاهب
تجر عهم کاسا لو ابتلیت لظی بتجریعه طارت کاسرع ذاهب
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال ای چینگ فال ای چینگ فال ورق فال ورق فال کارت فال کارت فال اعداد فال اعداد