ویکی واژه - صفحه 326
- مترس
- مترشح
- مترون
- متروک
- متساوی
- متسع
- متشخص
- متشنج
- متصدی
- متصرف
- متصل
- متصنع
- متصوفه
- متعادل
- متعارفی
- متعدد
- متعرض
- متعه
- متغیر تصادفی گسسته
- متغیر تصادفی
- متغیر مختلط
- متغیر مستقل
- متغیر نهان
- متغیر وابسته
- متغیر کمکی
- متغیر گسسته
- متفرقه
- متقابلاً
- متقارب
- متقاعد کردن
- متقال
- متقرب
- متلالی
- متلف
- متلک
- متن اصلی
- متن
- متنازع
- متنافر
- متنعم
- متنفر
- متنوع
- متواری
- متورم
- متوضا
- متوفی
- متوقع
- متوقف کردن
- متولد
- متکا
- متی
- متیل
- متینگ
- مثاب
- مثال نقض
- مثال
- مثالب
- مثبت کاذب
- مثقال
- مثقب