فرهنگ فارسی - صفحه 476
- حلمی
- حنائی
- خاب
- خادمه
- خاطر آزرده
- خافض
- خامسوز
- خان کندی
- خانه بدوش
- خاکریزی
- خد
- خر دجال
- خرابکار
- خربوزه
- خرش
- خروجی
- خرپشت
- خرکار
- خستن
- خشب
- خشم آلود
- خشمآلود
- خشنود
- خشیج
- خصال
- خصام
- خطاکار
- خطران
- خل
- خلاصه کردن
- خلاصی
- خلایق
- خلقان
- خلقت
- خلنده
- خلیع
- خموش
- خمول
- خمیری
- خناس
- خنج
- خنور
- خنیده
- خواب دیدن
- خواب نما
- خوابیدگی
- خواجه تاش
- خواستاری
- خوانده
- خواهرخوانده
- خواهشگر
- خواهی
- خود پسندی
- خودرای
- خودشان
- خودنما
- خودپسند
- خودپسندی
- خوش آیند
- خوش بین