بامبول

لغت نامه دهخدا

بامبول. ( اِ ) تُنبُل ( درتداول عامه ). حیله و مکر در کاری. ( فرهنگ نظام ). کَلَک. دوز و کلک. حقه. نادرستی. تزویر. ( فرهنگ لغات عامیانه جمالزاده ). مکر. تقلب. شیوه. رنگ. دغل : هزاربامبول میزند، هزار شیوه میزند. ( یادداشت مؤلف ).

فرهنگ معین

( اِ. ) حقه ، تزویر.

فرهنگ فارسی

تنبل حلیه و مکر در کاری است

ویکی واژه

حقه، تزویر.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم