لوس

لوس

در زبان فارسی، واژه لوس به طور معمول به معنای نازک و نرم به کار می‌رود و در برخی مواقع به ویژگی‌های نازپرورده و وابسته اشاره دارد. در گفتار روزمره و ادبیات، این اصطلاح بیشتر به مفاهیمی چون محبت و نرم‌خویی اشاره می‌کند و در مواردی نیز به صفت بی‌محتوا و سطحی بودن اطلاق می‌گردد. به عبارت دیگر، لوس می‌تواند نشان‌دهنده نوعی رفتار یا برخوردی باشد که فاقد عمق و جدیت است و بیشتر بر جنبه‌های ظاهری و احساسی تمرکز دارد. این واژه می‌تواند در توصیف شخصیت‌ها یا موقعیت‌هایی به کار رود که در آنها احساسات و عواطف به شکلی سطحی و بدون عمق بیان می‌شوند.

لغت نامه دهخدا

لؤس. [ ل َ ئو ] ( ع ص ) شیرینی و جز آن جوینده جهت خوردن. لوّاس. || ( اِ ) یقال: ماذُقت لؤساً؛ یعنی نچشیدم چشیدنی. ( منتهی الارب ).
لوس. ( اِخ ) لوسی. رجوع به لوسی شود.
لوس. [ ل َ ] ( ع مص ) شیرینی و جز آن جستن جهت خوردن. || چشیدن. ( منتهی الارب ) ( تاج المصادر ). || به زبان گردانیدن چیزی در دهان. ( منتهی الارب ).
لوس. ( اِ ) روباه: و لوس به زبان بیهقیان روباه بود. ( تاریخ بیهق ).
لوس. ( اِ ) غش کافور. غش که در کافور کنند.باری که به کافور زنند تا بسیارش کنند:
کافور تو با لوس بود مشک تو با ناک
با لوس تو کافور کنی دائم مغشوش.کسائی.|| دهان کج. کج دهان. || لجن و خلابی که پای به دشواری از آن توان برآورد. ( برهان ).
لوس. ( اِ ) لس: پیش ایشان فاتحةالکتاب آن حضور است حضوری که اگر جبرئیل بیاید لوس خورد. ( مناقب افلاکی ). رجوع به لُس شود و شاید این کلمه کوس باشد.
لوس. ( اِ ) تملق. فروتنی. چرب زبانی. مردم را به زبان خوش فریفتن و بازی دادن. ( از برهان ). گفتار خوش. گفتار فریبنده. فروتنی بیش از اندازه. فریفتن به فروتنی و تملق و چرب زبانی بود. ( جهانگیری ). لابه است، یعنی فریفتن به گفتار خوش و بی اندازه فروتنی کردن. ( اوبهی ). تملق. چاپلوسی. ( غیاث ). فریبندگی. فریب. فروتنی کردن باشد و به زبان مردم را فریفتن و مبالغت ( ؟ ) کردن. ( صحاح الفرس ):
نشکیبند ز لوس و نشکیبند ز فحش
نشکیبند ز لاف و نشکیبند ز منگ.قریعالدهر.وآن چاپلوس بسته گر خندان ؟
کت هر زمان به لوس بپیراید.لبیبی.چون بیامد به وعده بر سامند
آن کنیزک سبک ز بام بلند
به رسن سوی او فرودآمد
گوئی از جنّتش درود آمد
جان سامند را به بوس گرفت
دست و پا و سرش به لوس گرفت.عنصری.مرد قانع نه مرد لوس بود
کز طمع، گربه چاپلوس بود.سنائی.گر بودم سیم کار گردد چون زر
ور نبود سیم لوس و لابه فزایم.سوزنی.گهی بوس و گهی لوس و گهی رقص
چه گویم عیب آن شب کوتهی بود.جمال الدین عبدالرزاق.چو دستی نتانی بریدن ببوس
که با غالبان چاره رفق است و لوس.سعدی.به تدبیر باید جهان خورد و لوس
چو دستی نشاید گزیدن ببوس.

فرهنگ معین

۱ - (اِ. ) چاپلوس، چرب زبان. ۲ - (عا. ) (ص. ) کسی که خود را بی جهت نزد دیگران عزیز می کند.
(اِ. ) = لس: چاشنی، مزه.

فرهنگ عمید

۱. کسی که خود را بی جهت نزد دیگران عزیز کند و توقع بی جا داشته باشد.
۲. زننده، ناخوش آیند.
۳. (اسم مصدر ) [قدیمی] تملق، چرب زبانی: چو دستی نشاید گزیدن ببوس / که با غالبان چاره زرق است و لوس (سعدی۱: ۷۳ ).
۴. [قدیمی] چاپلوس، چرب زبان.

فرهنگ فارسی

سیمئون تاریخدان و تاریخ نویس فرانسوی ( و. برتویل مانش ۱۸۳۳ - ف. ۱۸۹۲ م. ). وی کتابهایی درباره موضوعات تاریخی نوشته که معروف تر از همه [ ژاندارک درد و مرمی ] است.
چاپلوس، چرب زبان، کسی که بی جهت خودراعزیزنماید
( اسم ) چاشنی مزه.
پاپ مسیحی از سال ۱۱۴۴ تاسال ۱۱۴۵ میلادی.

دانشنامه عمومی

لوس (فیلم). لوس ( انگلیسی: Luce ) فیلمی در ژانر درام است که در سال ۲۰۱۹ منتشر شد. از بازیگران آن می توان به نائومی واتس، اکتاویا اسپنسر، تیم راث و نوربرت لئو بوتس اشاره کرد.

دانشنامه آزاد فارسی

گردنه ای در استان مازندران، شهرستان نوشهر، با ارتفاع ۲,۳۵۰ متر. در ۴۵کیلومتری جنوب شرقی نوشهر، سر راه نور به پول و مرزن آباد قرار دارد.

ویکی واژه

چاپلوس، چرب زبان.
کسی که خود را بی جهت نزد دیگران عزیز می‌کند.
لس: چاشنی، مزه.

جمله سازی با لوس

تعالی الله، آن نامهٔ دل‌فریب بنامیزد، آن قاصد چاپلوس
نرنجانی از خویش مرد کریم برانی زخود چاپلوس و لییم
نه پلیسی که کلّه‌اش چو کدوست آن پلیسی که مثلِ برگِ هلوست
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال رابطه فال رابطه فال جذب فال جذب فال لنورماند فال لنورماند فال تماس فال تماس