حکمت الهی
فرهنگ فارسی
دانشنامه آزاد فارسی
دانشنامه اسلامی
از نظر لغوی حکمت به معنای منع و بازداشتن برای اصلاح است. به همین جهت افسار اسب را «حکمه» می گویند زیرا اسب را از سرکشی و تمرد باز می دارد و او را مطیع و رام می سازد. همچنین فرمان های مولوی را از آن جهت «حکم» می گویند که مکلف را از انجام کارهای دلخواه خود باز می دارد و قاضی را «حاکم» نامیده اند زیرا حکم او مانع ضایع شدن حق و تعدی به دیگری می شود و نیز تزلزل در نزاع را برطرف می کند. تصدیق علمی را نیز به اعتبار اینکه از عارض شدن شک و تردید بر ذهن مانع می شود «حکم» می نامند. شایان ذکر است که لازمه مصونیت مورد حکم از هرگونه امر منافی، استواری و استحکام آن است بنابراین کلمه «حکمت» ملازم با خلل ناپذیری، استواری و استحکام است خواه مربوط به علم باشد و خواه مربوط به عمل.
واژه حکیم در قرآن
مفسران گفته اند:حکیم کسی است که کارها را استوار و محکم کند. این کلمه مجموعا ۹۷ بار در قرآن کریم به کار رفته است که فقط در پنج مورد صفت قرآن و در یک مورد صفت امر آمده، بقیه هم درباره حکیم بودن خداوند سبحان است.
معنای حکیم
حکیم به معنای متقن کار، و کسی است که هیچ عملی از وی از جهل و گزاف ناشی نمی شود، هر چه می کند با علم می کند، و مصالحی را در نظر می گیرد. حکیم کسی است که کار را جز به جهت مصلحت انجام نمی دهد، بلکه هر کاری صورت می دهد به خاطر این است که دارای مصلحتی است که انجام دادنش را بر ندادنش ترجیح می دهد.
اقسام حکمت در علم کلام
...
[ویکی اهل البیت] حکمت به معنای منع و بازداشتن برای اصلاح است. به همین جهت افسار اسب را «حکمه» می گویند زیرا اسب را از سرکشی و تمرد بازمی دارد و او را مطیع و رام می سازد. همچنین فرمان های مولوی را از آن جهت «حکم» می گویند که مکلف را از انجام کارهای دلخواه خود بازمی دارد و قاضی را «حاکم» نامیده اند زیرا حکم او مانع ضایع شدن حق و تعدی به دیگری می شود و نیز تزلزل در نزاع را برطرف می کند.
تصدیق علمی را نیز به اعتبار این که از عارض شدن شک و تردید بر ذهن مانع می شود، «حکم» می نامند. شایان ذکر است که لازمه مصونیت مورد حکم از هر گونه امر منافی، استواری و استحکام آن است بنابراین کلمه «حکمت» ملازم با خلل ناپذیری، استواری و استحکام است خواه مربوط به علم باشد و خواه مربوط به عمل
مفسران گفته اند: حکیم کسی است که کارها را استوار و محکم کند. این کلمه مجموعاً 97 بار در قرآن کریم بکار رفته است که فقط در پنج مورد صفت قرآن و در یک مورد صفت امر آمده، بقیه هم درباره حکیم بودن خداوند سبحان است. حکیم به معنای متقن کار و کسی است که هیچ عملی از وی از جهل و گزاف ناشی نمی شود، هر چه می کند با علم می کند و مصالحی را در نظر می گیرد. حکیم کسی است که کار را جز به جهت مصلحت انجام نمی دهد، بلکه هر کاری صورت می دهد به خاطر این است که دارای مصلحتی است که انجام دادنش را بر ندادنش ترجیح می دهد.
حکمت در اصطلاح متکلمان در دو معنا بکار رفته است:
که خود به حکمت علمی و حکمت عملی تقسیم می شود.
1. حکمت علمی عبارت است از: بهترین علم به بهترین معلوم که مصداق آن، علم خداوند به ذات و افعال خویش است. علامه حلی می گوید: «حکمت گاهی به معنای معرفت اشیا است... و معرفتی کامل تر از معرفت خداوند تعالی نیست. پس خداوند بدین معنا حکیم است».
حکمت عملی نیز دارای دو معنا است: