تسفیر

لغت نامه دهخدا

تسفیر. [ ت َ] ( ع مص ) به سفر فرستادن کسی را. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ) ( از متن اللغة ) ( از المنجد ). || میان مغرب و عشا چرانیدن شتران را. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). میان دو عشا و سفیدی صبح چرانیدن شتران را. ( از متن اللغة ) ( از اقرب الموارد ). || برافروختن و شعله ناک گردانیدن آتش را. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) ( از متن اللغة ) ( از اقرب الموارد ) ( از المنجد ). || سفار بر پشت بینی شتر نهادن. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). سفار بر پشت بینی شتر نهادن و مهار کردن در بینی شتر. ( از متن اللغة ). سفار در بینی شتر کردن. ( از اقرب الموارد ) ( از المنجد ). || نزدیک شدن آفتاب به غروب و آن محرف تشفیر است. ( از متن اللغة ). رجوع به تشفیر شود.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال تک نیت فال تک نیت فال عشق فال عشق فال فرشتگان فال فرشتگان فال تماس فال تماس