لغت نامه دهخدا
ابوحسان. [اَ ؟ ] ( اِخ ) او با سلم به امر یحیی بن خالدبن برمک کتاب مجسطی را ترجمه و اصلاح کرده است. ( ابن الندیم ).
ابوحسان. [ اَ ؟ ]( اِخ ) مقلدبن مسیب بن رافع. از امرای بنی عقیل ملقب به حسام الدوله صاحب موصل. رجوع به مقلدبن مسیب شود.