ذبوب

لغت نامه دهخدا

ذبوب. [ ذَ ] ( اِخ ) حصنی است به یمن از عمل علی بن امین.
ذبوب. [ ذُ ] ( ع مص ) ذَبَب. ( در همه معانی ).خوشیدن و هواسیدن لب از تشنگی و جز آن. || لاغر گردیدن تن. || پژمریدن گیاه. || گردیدن و متغیر شدن گونه کسی. || دیوانه شدن. || اندک باقی ماندن از روز.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال زندگی فال زندگی فال تماس فال تماس فال ای چینگ فال ای چینگ فال انگلیسی فال انگلیسی