غرما

لغت نامه دهخدا

غرما. [ غ َ ] ( ع اِ ) لغتی در غَرمی ̍ و به معنی «اَما» است. ( منتهی الارب ). رجوع به غرمی شود.
غرما. [ غ َ ] ( اِ ) یا غرمانا، یک بخش از چهار بخش درهم که یک دانگ و نیم است. ( فرهنگ نظام ). ربع درهم. || نصف درهم. ( السنه ترکیه و فرانسویه نک لغتی ). غراما. رجوع به غراما شود.
غرما. [ غ ُ رَ] ( ع ص ، اِ ) مأخوذ از غرماء. رجوع به غرماء شود.
- غرما کردن . رجوع به غرما کردن شود.

فرهنگ عمید

= غریم
* غرما کردن: [قدیمی] تقسیم کردن اموال بدهکار ورشکسته به وسیلۀ طلبکاران میان خود.

فرهنگ فارسی

( صفت اسم ) جمع غریم ۱ - وامدار بدهکاران ۲ - طلبکاران .
یا غرمانا یک بخش از چهار بخش در هم که یک دانگ و نیم است نصف درهم
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال تک نیت فال تک نیت فال مارگاریتا فال مارگاریتا فال تک نیت فال تک نیت فال راز فال راز