مبتدع

لغت نامه دهخدا

مبتدع. [ م ُ ت َ دِ] ( ع ص ) اهل بدعت. ( منتهی الارب ). بدعت کننده. ( آنندراج ) ( غیاث ). مخترع و ملحد. و کسی که عقیده تازه در دین آورد و بدعت گذارد؛ طایفه مبتدعه ، گروه ملحد و اهل بدعت. ( از ناظم الاطباء ). آن که بدعت در دین نهد. بدعت گذار. ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ) :
روز و شب مبتدعان را و هواداران را
هر کجا یابد چون مار همی کوبد سر.فرخی.هیچ مذهب و مبتدع او را از راه نتواند برد. ( سیاست نامه ). و در پارس تا مذهب اسلام ظاهر شده است همگان مذهب سنت و جماعت داشته اند و مبتدعان آنجا ثبات نیابند وتعصب مذهب گبری ندانند. ( فارسنامه ابن البلخی ص 117 ).
مبتدع و مبدعند بردرت اهل سخن
مبدع این شیوه اوست مبتدعند آن و این.خاقانی.تا قیامت ماند این هفتاد و دو
که نیاید مبتدع را گفت و گو.مولوی.|| نو بیرون آورنده. ( از منتهی الارب ). استخراج کننده و احداث کننده. مخترع. ( از ناظم الاطباء ). ابداع کننده. اختراع کننده.
مبتدع. [ م ُ ت َ دَ ] ( ع ص ) تازه پیدا شده و بتازگی اختراع شده و اختراع نو و تازه. ( ناظم الاطباء ).

فرهنگ معین

(مُ تَ دِ ) [ ع . ] (اِفا. ) ۱ - ابداع کننده ، اختراع کننده . ۲ - بدعت گذارنده .
(مُ تَ دَ ) [ ع . ] (اِمف . ) ابداع شده ، اختراع شده .

فرهنگ عمید

بدعت گذار، ابداع کننده.

فرهنگ فارسی

بدعت گذارنده، ابداع کننده
(اسم ) ۱ - ابداع کننده اختراع کننده . ۲ - بدعت گذارنده هیچ بد مذهب و مبتدع او را از راه نتواند برد .

ویکی واژه

ابداع شده، اختراع شده.
ابداع کننده، اختراع کننده.
بدعت گذارنده.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال تخمین زمان فال تخمین زمان فال ارمنی فال ارمنی فال میلادی فال میلادی فال انبیا فال انبیا