ماندگار
فرهنگ معین
فرهنگ عمید
فرهنگ فارسی
( صفت ) . ۱- کسی که در جایی اقامت ( دایمی یا طولانی ) کند . ۲- پایدار ماندنی . ۳- گاه این کلمه را بفرزندی دهند که برادران و خواهران قبل از او در کودکی فوت کرده اند ( برای تفال بادام. زندگی او ) .
پایدار بادوام
فرهنگ اسم ها
معنی: کسی که در جایی اقامت طولانی داشته باشد، کسی که در جایی اقامت ( دایمی و طولانی ) کند، پایدار، با دوام، ماندنی، [در فرهنگ معین آمده: گاه این کلمه را برای فرزندی دهند که برادران و خواهران قبل از او در کودکی فوت کرده اند ( برای تفأل به ادامه زندگی او ) ]
فرهنگستان زبان و ادب
دانشنامه عمومی
• ماگدالنا بروس
• یاکوب گیرشائو
• آنخلا مولینا
• یوانا کولیگ
• آندژی خیرا
• مارتسل سابات
ویکی واژه
کسی که در جایی اقامت (دایم یا طولانی)
کند.
پایدار، ماندنی.