مال به عنوان سرمایه و ثروت انسان، در آموزههای دینی دارای احکام خاصی است. این مفهوم به چیزی اشاره دارد که انسان به آن توجه میکند و تمایل دارد مالک آن شود. به نظر میرسد که این واژه از مصدر میل نشأت گرفته است، زیرا مال چیزی است که دل انسان به سوی آن جلب میشود. میتواند مانند ماری باشد که هم زهر کشنده دارد و هم پادزهر؛ به این معنا که ممکن است انسان را به وسیله آن مسموم کند و در عین حال، میتواند به دفع مسمومیت نیز کمک کند. بنابراین، همانطور که میتواند ناهنجاریهایی در ظاهر و باطن انسان ایجاد کند، فوایدی نیز دارد که میتواند زیانهای ناشی از آن را جبران کند. این فواید به دو دسته دنیوی و اخروی تقسیم میشوند. این واژه با وجود تمام خوبیها و مزایای خود، گاهی میتواند منجر به مشکلات و فساد شود. اگر فردی به بیماری عشق به دنیاطلبی دچار شود و ثروتاندوزی را به عنوان هدف اصلی خود قرار دهد، از کمالات روحی و اخلاقی خود دور خواهد ماند. انسان باید به آن به عنوان ابزاری برای زندگی نگاه کند و درک کند که این مفهوم برای خدمت به انسان خلق شده است، نه اینکه انسان برای پول زندگی کند. در غیر این صورت، مفاسدی که در ادامه ذکر میشود، او را در بر خواهد گرفت.

مال
لغت نامه دهخدا
( مآل ) مآل. [ م َ ] ( ع مص ) اَول. بازگشتن. ( از منتهی الارب ) ( از ناظم الاطباء ). آل الیه اولا و مآلاً؛ به سوی او بازگشت. ( از اقرب الموارد ). || کم شدن. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). || ( اِ ) جای بازگشت. ( دهار ). مرجع. ( اقرب الموارد ). جای رجوع و جای بازگشت... این لفظ صیغه ٔاسم ظرف است از «اول » که بر وزن «قول » است به معنی برگردیدن. ( غیاث ) ( آنندراج ). جای رجوع و جای بازگشت و مقصد و مرکز و مآب. ( ناظم الاطباء ). بازگشتنگاه. بازآمدنگاه. ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا )
فرهنگ معین
[ ع. ] (اِ. ) دارایی، ثروت. ج. اموال.
فرهنگ فارسی
( اسم ) ۱- آنچه در ملک کسی باشد آنچه که ارزش مبادله داشته باشد دارایی خواسته جمع: اموال:... مانند حب جاه ومال و یا طلب نیکنامی. توضیح عبارتست از هر چیزی که انسان میتواند از آن استفاده کند و قابل تملک باشد. میان. مال و شئ باید فرق گذاشته شود و این فرق همان فرق بین عموم و خصوص است هر مالی شئ است ولی هر شیئی مال نیست مثلا آفتاب وهوا و دریا شی ئاند و مال نیستند زیرا هیچکس نمیتواند دعای مالکیت انخصاری آنهارا بنماید ولی غالبا در عمل بین مال و شئ فرق گذاشته نمیشود و این دو لغت یکی بجای دیگری استعمال میگردد. ۲- حاصل ضرب عددی در نفس خود چنانکه ۴ ۴ ۱۶ شانزده را مال گویند توان. توضیح مال و مجذور یکی است منتهی مال را در جبر و مقاله بکار میبرند و مجذور را در حساب. ۳- مرغزار بادرخت. ۴- چارپا مانند اسب و استر و جز آنها. یا مال. ۱- ملک متعلق به: مال من مال او: مضمون غیر مال سخنور نمی شود وز دست اینکه حسرت اسباب می برد. ( محسن تاثیر آنند. ) ۲- مربوط به: این قضیه که میخواهم نقل کنم مال دوسال قبل است... یا مال بی صاحب. ۱- مالی که صاحب نداشته باشد. ۲- چیزی که آنرا ارزان فروشند یا درنگاهداری آن اهمال کنند. یا مال غایب. مالی که مالکش پیدا نباشد مجهول المالک. چنین مالی را در قدیم دولت ضبط میکرد تا صاحب پیدا شود: ملک دنیا را که هر کس پنج روزی صاحب است پادشاهان عاریت دارند مال غایب است. ( مخلص کاشی آنند. ) یامال کاسب. ۱- چیزی که بسیار ارزان شود مثلا میوه ( یعنی چندان ارزان شده که کسبه هم میتوانند بخرند ): ای دل نماند خیر ز کالای عاشقی جز در متاع ابله کان مال کاسب است. ( محمد قلی سلیم آنند. ) ۲- جنسی که بسیار دوام کند مانند سقرلات مخمل و غیره ( نوشته اند شاه عباس مقرر داشته بود که قماشهای مذکور مخصوص کاسبان واهل حرفه باشد تازود محتاج به تبدیل لباس نشوند ): برنمیدارد مداری بر در اهل ستم مخمل وصوف و سقرلاتی که مال کاسب است. ( مخلص کاشی آنند ) یا مال کاسد. مالی که کم فروخته شود و خریدار اندک داشته باشد. یا مال واجب. مال وزری معین که ادای آن برذم. کسی واجب باشد. یا مال وجهات. ۱- نقد و اسباب و اشیائ: برخاست هر که زودتر از آفتاب ازوست مال و جهات مملکت شبروان صبح. ( حسین خالص آنند. ) توضیح در مصطلحات الشعرائ شعری از حسین خان خالص شاهد آورده که صریحا از روی وزن شعر و اضح میشود که باید این کلمه را مال و جهات یعنی بضم لام و عطف جهات بر آن ( نه مال وجهات چنانکه آقای مینورسکی پیشنهاد کرده اند ) باید خواند. قرین. دیگر بر اینکه عنصر دوم این مرکب جهات است نه وجهات آنست که کلم. جهات درفرمان سلطان یعقوب آق قویونلو مکررا ( گویا سه مرتبه ) تنها ( یعنی بدون علاو. مال ) استعمال شده است بمعنیی قریب بمعنی مذکور یعنی عایدات و محصولات و نحوذلک. ولی حاصل آنکه مالو جهات ( مال و جهات ) بمعنی عایدی املاک است از نقد ( مال ) و محصولات و اجناس ( جهات ) یعنی مالوجهات بمعنی عایدی املاک و اراضی است وشاید علی الخصوص عایدی املاک و اراضی دولتی یا اعم از دولتی و غیر دولتی.
مرد فربه سطبر
ویکی واژه
مال: در گویش گنابادی به حیواناتی که جز پستانداران هستند و در مالکیت انسان میباشند اطلاق میگردد؛ همچنین به زن زیبا هم مال گویند، ماساژ بدن، گوسفند، شتر و....
در زبان لریِ بختیاری، لکی و کردی به معنی خانه میباشد.
بن مضارع مالیدن؛ جزء پسین بعضی از کلمههای مرکب، به معنی مالنده.
به معنی گاو بویژه گاو نر که توانایی و استعداد شخم زدن را داشته باشد.
جملاتی از کلمه مال
میل خلقان بشحنه و سلطان بهر جاهست و مال و ملک جهان
اکنون ز مال و ملک بدان جایگه رسید کافتاده گفتگوی حدیثش به هر زبان
سر فدا کن چه قدر زر باشد خرقه چو بود که مال پامال است