عابث. [ ب ِ ] ( ع ص ) بازی کننده. ( آنندراج ) ( غیاث اللغات ) : آدمی داند که خانه حادث است عنکبوتی نی که در وی عابث است.مولوی.روی به دفع حوادث و تدارک خطوب روزگار عابث آریم. ( جهانگشای جوینی ).
فرهنگ معین
(بِ ) [ ع . ] ۱ - (اِفا. ) بازی کننده . ۲ - (ص . ) بیهوده .