سرازیر

لغت نامه دهخدا

سرازیر. [ س َ ] ( ص مرکب ) مقابل سرابالا. ( آنندراج ). || واژگونه. باژگون :
خودنمایی نتوان کرد به روشن گهران
رفته از سرو سهی عکس سرازیر در آب.معز فطرت ( از آنندراج ).ز زوری که دارد بکشتی شتاب
سرازیر بنمود عکسش در آب.محمدطاهر وحید ( از آنندراج ).

فرهنگ معین

(سَ ) (ص مر. ) رو به پایین ، سراشیب .

فرهنگ عمید

۱. دارای سراشیبی.
۲. = سرنگون
۳. (قید ) [مقابلِ سربالا] روبه پایین.
* سرازیر شدن: (مصدر لازم )
۱. در سراشیبی رفتن.
۲. رو به پایین رفتن.
۳. سرنگون شدن.
* سرازیر کردن: (مصدر متعدی )
۱. جاری کردن.
۲. سرنگون کردن، واژگون ساختن.

فرهنگ فارسی

سراشیب، سرنگون، روبپایین، مقابل سربالا
۱ - آنچه که دارای نشیب است سطح مایل سراشیب مقابل سر بالا . ۲ - ( صفت ) رو بپایین با نشیب .

ویکی واژه

رو به پایین، سراشیب.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال امروز فال امروز فال تماس فال تماس فال پی ام سی فال پی ام سی فال تاروت فال تاروت