لغت نامه دهخدا
ندیدم کس از مردم روشناس
کز آن مردمی نیست بر وی سپاس.نظامی.تو آن خورشید نورانی قیاسی
که مشرق تا بمغرب روشناسی.نظامی.دعای بی اثرم روشناس عرش نیم
ز لب جدا چو شوم ره نمیبرد جایی.حکیم شفایی ( از شعوری ج 2 ورق 23 ).|| ستاره. کوکب. ج ، روشناسان. ( فرهنگ فارسی معین ).