انعکاس

انعکاس

در علم فیزیک، انعکاس به پدیده‌ای گفته می‌شود که در آن نور یا امواج صوتی هنگام برخورد با یک سطح (مانند آینه یا دیوار) به سمت دیگری بازتاب می‌شوند. به عنوان مثال، وقتی نور به آینه می‌تابد، تصویر شما در آن منعکس می‌شود.

در زمینه‌های اجتماعی و فرهنگی، انعکاس می‌تواند به معنای بازتاب افکار، احساسات یا وضعیت‌های اجتماعی در هنر، ادبیات یا رسانه‌ها باشد. به عنوان مثال، یک اثر هنری می‌تواند انعکاسی از واقعیت‌های اجتماعی یا فرهنگی زمان خود باشد.

لغت نامه دهخدا

انعکاس. [ اِ ع ِ ] ( ع مص ) برگردیده شدن و عکس پذیرفتن. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ).انقلاب. ( از اقرب الموارد ). باژگونه شدن و نمودار شدن شکل چیزی در هر جسم شفاف مثل آب و آیینه و غیره. ( غیاث اللغات ) ( آنندراج ). باشگونه شدن. ( تاج المصادر بیهقی ). واژگونه شدن. واژگون شدن. ( یادداشت مؤلف ). عکس. معاکسه. تقلیب. قلب. باژگونی. وارونی. پرتو افکندن. || ( اِمص ) برگشتگی و بازگشت و فرتور.( ناظم الاطباء ). بازتاب. ( واژه های فرهنگستان ). || ( اصطلاح فیزیک ) بازگشتن امواج ( مثلاً امواج صوت یا نور ) به محیطی که در آن حرکت می کنند پس از برخورد به یک سطح. اگر امواج نور یا صوت که در محیطی حرکت می کنند به محیط دیگری برخورد کنند عموماً قسمتی ازآنها به محیط اول بازمی گردد یعنی منعکس می شود و قسمت دیگر انکسار پیدا می کند. انعکاس در برخورد امواج آب بساحل یا به مانع دیگر نیز مشاهده می شود برای سهولت معمولاً انعکاس را در مورد شعاع موج توضیح میدهند. سطوح خشن، شعاع نوری را که بر آنها بتابد ( شعاع تابش ) در جهات مختلف متفرق می کنند، در غیر این صورت، انعکاس تابع قوانین ساده ای است: اگر از نقطه تابش عمودی بر سطح منعکس کننده رسم شود، اولاً این عمود و شعاعهای تابش و منعکس در یک صفحه اند، ثانیاً زاویه تابش ( یعنی زاویه شعاع تابش با خط عمود ) با زاویه انعکاس ( زاویه شعاع منعکس با عمود ) مساوی است. لفظ انعکاس را در مورد بازگشت اشیاء و ذرات پس از برخورد به یک مانع نیز بکار می برند. ( از دایرةالمعارف فارسی ). و رجوع به همین کتاب شود.

فرهنگ معین

(اِ عِ ) [ ع. ] (مص م. ) بازتاباندن.

فرهنگ عمید

۱. منعکس شدن.
۲. [مجاز] عکس العمل
۳. پرتو انداختن.
۴. نمودار شدن شکل چیزی در جسم شفاف، مانند آب و آیینه.
۵. تکرار صوت که به واسطۀ برخورد امواج آن با مانع به عمل می آید.
۶. (فیزیک ) بازگشتن نور پس از برخورد به یک سطح به محیط اول، بازتاب.

فرهنگ فارسی

۱ - ( مصدر ) عکس پذیرفتن. ۲ - واژگونه شدن باژگونه گشتن وارون شدن. ۳ - آوازه شدن شهرت یافتن. ۴ - نمودار شدن باز نمودن. ۵ - پرتو انداختن. ۶ - ( اسم ) باژگونگی وارونی. جمع: انعکاسات.یا انعکاس صوت.

فرهنگستان زبان و ادب

{inversion} [ریاضی] با مفروض بودن نقطه ای مانند o در یک صفحه یا فضا، نگاشتی از صفحه یا فضا به خودش که هر نقطه را به نقطۀ منعکس آن نسبت به دایره یا کره ای به مرکز o می نگارد

دانشنامه آزاد فارسی

رجوع شود به:بازتاب (فیزیک)

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] انعکاس یکی از اصطلاحات به کار رفته در علم منطق بوده و به معنای حالت پذیرش قضیه منعکسه نسبت به عکس است.
هر گاه قضیه ای که اجزائش ترتیب طبیعی دارد (مثل حملیات و متصلات، نه منفصلات) مستلزم قضیه دیگری باشد که این قضیه از تبدیل دو طرف قضیه اولی به دست آید، بدین گونه که طرف مقدم، مؤخر و طرف مؤخر، مقدم شود، بدون اینکه کیف و صدق قضیه نخست تغییر یابد، قضیه نخست را «منعکسه (عکس پذیر)»، و قضیه دوم را «عکس»، و حال تاثر و قبول قضیه را «انعکاس»، و عمل تاثیر مزبور را نیز «عکس» خوانند.
مستندات مقاله
در تنظیم این مقاله از منابع ذیل استفاده شده است: (۱) سجادی، جعفر، فرهنگ معارف اسلامی.
۱. ↑ سجادی، جعفر، فرهنگ معارف اسلامی، ج۲، ص۱۳۰۲.
...
انعکاس
انعکاس

جملاتی از کلمه انعکاس

همچنین ترکیب دو تبدیل بالا (انعکاس و مکمل منطقی) هم خود یک تبدیل جدید به ما می‌دهد که پیچیدگی تحت آن ناوردا است. ۱۶ قاعده هم هستند که تحت این تبدیل به خودشان نگاشته می‌شوند. نهایتاً ۸۸ قاعده می‌ماند که با تبدیلات ذکر شده هم ارز نیستند.
کریستال مایع از خود نوری منتشر نمی‌کند، بلکه با استفاده از یک نور پس زمینه یا انعکاس نور، تصاویر را به صورت رنگی یا سیاه و سفید شکل می‌دهند.
زیرا بنا به اعتقاد کسانی که انعکاس را باور دارند، دیده شد. در آینه، خود شی ء است. جز آن که بیننده آن را به وهم مقابل خویش بیند.
تنوع غذایی رشتی‌ها و تضاد آن با عراقیها یعنی مردم داخل یا فلات ایران، زمینه نیرومندی برای انعکاس تفاوت‌ها است. مردم گیلان عاشق برنج که به‌طور سنتی با هر سه وعده اصلی غذایی میل می‌شود. این در تضاد با رژیم سنتی عراقی‌هاست که از نان، محصولات لبنی و گاهی گوشت گوسفند تشکیل می‌شود.
اما راجع به مرقعات و نسخ خطی : من دلم می خواست چند تا از مرقعات را فرستاده در صورت لیاقت در سلک مندرجات فرهنگ ایران زمین یعنی آن مجله وزین درج گردد. اولین دفعه چند نامه از عباس میرزا است به فریدون میرزا یعنی فرزند و جانشین خود در آذربایجان. حالا چطور عکس بردارم که انعکاس آن آسان تر باشد نمی‌دانم، منوط به دستور شماست.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم