بدرود

لغت نامه دهخدا

بدرود. [ ب ِ ] ( اِ مرکب ) وداع. ترک. ( برهان قاطع ) ( شرفنامه منیری ) ( هفت قلزم ) ( انجمن آرا ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). واگذاشتن و دست برداشتن از چیزی. ( برهان قاطع ). ترک و واگذاشتن چیزی بر مجاز. ( انجمن آرا ) ( آنندراج ). واگذاشتن و دست برداشتن. ( ناظم الاطباء ). رخصت کردن و ترک کردن. ( غیاث اللغات ). سلامت. ( برهان قاطع ) ( آنندراج ) ( انجمن آرا ) ( هفت قلزم ) ( جهانگیری ) ( ناظم الاطباء ). سالم. ( برهان قاطع ) ( هفت قلزم ). وداع. خدانگهداری. خداحافظی. ( یادداشت مؤلف )

فرهنگ معین

(بِ ) ( اِ. ) وداع، خداحافظی.

فرهنگ عمید

وداع، خداحافظی.
* بدرود گفتن: (مصدر لازم )
۱. بدرود کردن، وداع کردن.
۲. (مصدر متعدی ) ترک کردن، واگذاشتن.

فرهنگ فارسی

وداع، خداحافظی، پدرود هم گفته شده
( اسم ) ۱ - سلامت. ۲ - سالم. ۳ - وداع خدا حافظی تودیع. ۴- ترک واگذاشتن.

ویکی واژه

وداع، خداحافظی.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم