رای

رای در اصطلاح حقوقی، به معنای کلی به تصمیمی اطلاق می‌شود که توسط مرجع رسیدگی، اعم از دادگاه، دیوان کشور، مرجع داوری، هیئت‌های حل اختلاف، کمیسیون‌های مالیاتی، کارگری و مشابه آن‌ها، پس از بررسی موضوع دعوی و شکایت صادر می‌گردد. در معنای خاص‌تر، به تصمیم مرجع قضایی اشاره دارد که پس از اعلام پایان رسیدگی به صورت کتبی صادر شده و به امضای قاضی یا قضات مربوطه می‌رسد. رای دادگاه بر روی کاغذهای مخصوصی که به آن دادنامه گفته می‌شود، نوشته می‌شود. بر اساس ماده ۲۹۶ قانون آیین دادرسی مدنی، پس از صدور باید به صورت دستی نوشته شده و به امضای دادرس یا دادرسان برسد و نکات زیر در آن رعایت گردد: ۱. تاریخ صدور؛ ۲. مشخصات طرفین دعوی یا وکیل یا نمایندگان آن‌ها به همراه اقامتگاه؛ ۳. موضوع دعوی و درخواست‌های طرفین؛ ۴. دلایل، مستندات، اصول و مواد قانونی که بر اساس آن‌ها صادر شده است؛ ۵. مشخصات و سمت دادرس یا دادرسان دادگاه. رای در امور ترافعی صادر می‌شود و باید قاطع دعوی باشد و تکلیف موضوع مطرح شده را به صورت جزئی یا کلی مشخص کند. طبق ماده ۲۹۹، اگر رای دادگاه در مورد ماهیت دعوی و قاطع آن به طور جزئی یا کلی باشد، به آن حکم گفته می‌شود.

لغت نامه دهخدا

رای. ( اِ ) رأی. ( ناظم الاطباء ). فکر. ( آنندراج ) ( غیاث اللغات ) ( بهار عجم ) ( ارمغان آصفی ) ( ناظم الاطباء ) ( از شعوری ج 2ورق 16 ) ( مجموعه مترادفات ).اندیشه. ( آنندراج ) ( فرهنگ نظام ) ( ناظم الاطباء ) ( ارمغان آصفی ) ( بهار عجم ) ( مجموعه مترادفات ). در عربی بمعنای تدبیر و مقتضای عقل. ( برهان ). پنداشتی. تأمل.( ناظم الاطباء ). نقشه. طرح. ( ولف ). تدبیر. ( فرهنگ نظام ) ( ناظم الاطباء ) ( لغت محلی شوشتر، نسخه خطی متعلق بکتابخانه مؤلف ) ( از شعوری ج 2ورق 16 ) ( از برهان ).آنچه پیش دل آید. ( از شرفنامه منیری )

فرهنگ معین

( رأی ) (رَ ) [ ع. ] (اِ. ) نک رأی. ج. آراء.
(اِ. ) راه، طریق.
[ هند. ] (اِ. ) نک راجه.
[ ع. رأی ] (اِ. ) ۱ - اندیشه، فکر. ۲ - تدبیر. ۳ - عقیده، اعتقاد. ۴ - شور، مشورت. ۵ - قصد، عزم.

فرهنگ فارسی

اندیشه، فکر، عقل، تدبیر، عقیده، عنوان پادشاهان، وامرائ وفرمانروایان هنددرقدیم میگفتند
( اسم ) حاکم هند پادشاه هندوستان.
ماخوذ از تازی و در فارسی غالبا بصورت رای بکار رود.

فرهنگستان زبان و ادب

رأی
{vote} [علوم سیاسی و روابط بین الملل] بیان رسمی موضع یک فرد یا نماینده به نامزد یا موضوعی خاص با استفاده از ابزارهای رأی دهی
{ballot} [علوم سیاسی و روابط بین الملل] ابزاری غالباً به شکل کاغذ یا مهره که با آن رأی دهنده به طور مخفی در انتخابات یا همه پرسی رأی خود را اعلام می کند متـ. برگۀ رای

جملاتی از کلمه رای

اصغر شش ماهه در گهواره کردی خویش را از برای نصرت ریحانه زهرا بلند
چنین گفت: کآگه نبودم زکار که آید مراین لشگر نامدار
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم