اَکسِل یا محور، میلهای مرکزی است که برای چرخهای دوار یا چرخ دندهها به کار میرود. در وسایل نقلیه چرخدار، اَکسِل ممکن است به چرخها متصل شده و با آنها بچرخد، یا اینکه ثابت باشد و چرخها به دور آن بچرخند. در حالت اول، یاتاقان یا بوش در نقاطی که اَکسِل نصب شده، قرار میگیرد. در حالت دوم، یاتاقان یا بوش مکانیکی در سطح داخلی سوراخ چرخ یا چرخ دنده قرار میگیرد تا به آنها اجازه دهد به راحتی به دور اَکسِل بچرخند. اَکسِلها جزء جداییناپذیر وسایل نقلیه چرخدار هستند. در سیستم تعلیق اَکسِل دوار، وظیفه اَکسِلها انتقال گشتاور به چرخها و همچنین حفظ موقعیت چرخها نسبت به یکدیگر و بدنه خودرو است. محورهای موجود در این سیستم باید قادر به تحمل وزن وسیله نقلیه به همراه بار مجاز باشند. در سیستم اَکسِل غیرفعال، اَکسِلها بدون شافت عمل میکنند و تنها به عنوان سیستم تعلیق و فرمان عمل مینمایند. در اکثر خودروهای تک دیفرانسیل، اگر چرخهای جلو متحرک باشند، از این سیستم در چرخهای عقب استفاده میشود و بالعکس. محور مستقیم یک شافت مقاوم و سخت است که چرخهای سمت چپ و راست وسیله نقلیه را به یکدیگر متصل میکند و چرخش هر دو چرخ را به صورت یکسان حفظ مینماید. این طراحی قادر است چرخها را در موقعیت خود تحت فشار شدید ثابت نگه دارد و به همین دلیل میتواند بارهای سنگینی را تحمل کند. اکسل های مستقیم معمولاً در قطارها از جمله لکوموتیوها و واگنهای راهآهن، اکسل های عقب کامیونهای تجاری و خودروهای سنگین و آفرود به کار میروند. همچنین میتوان با محصور کردن اکسل در یک محفظه، از آن محافظت کرده و استحکام آن را افزایش داد. در مقابل، اسپلیت اکسلها به گونهای طراحی شدهاند که هر چرخ به یک شافت جداگانه متصل است. خودروهای سواری مدرن معمولاً از اکسل های اسپلیت اکسل متحرک بهره میبرند. در برخی طراحیها، این نوع محور موجب تعلیق مستقل چرخهای چپ و راست میشود و در نتیجه سواری نرمتری را فراهم میآورد. حتی اگر سیستم تعلیق مستقل نباشد، اسپلیت اکسلها امکان استفاده از دیفرانسیل را فراهم میکنند و به این ترتیب چرخهای محرک چپ و راست میتوانند با سرعتهای متفاوتی در حین حرکت خودرو بچرخند، که این امر به بهبود کشش و افزایش عمر لاستیکها کمک میکند.

محور
لغت نامه دهخدا
محور. [ م ُ ح َوْ وَ ] ( ع ص ) سپیدکرده. ( یادداشت مرحوم دهخدا ). || جامه سپیدکرده شده. نان پهن و گرده شده. ( از ناظم الاطباء ). || موزه محور؛ موزه ای که آستر آن از چرم سرخ کرده اند. ( یادداشت مرحوم دهخدا ). خُف ُ مُحوَّر. ( منتهی الارب )
فرهنگ معین
فرهنگ عمید
۲. [مجاز] چیزی که امور بر مبنای آن جریان یابد، اساس، مبنا.
۳. میله ای به شکل استوانه که جسمی به دور آن می گردد.
۴. (زمین شناسی ) خطی فرضی که یک سر آن در قطب شمال و سر دیگرش در قطب جنوب است و زمین حرکت وضعی خود را دور آن انجام می دهد.
فرهنگ فارسی
تیرچرخ که چرخ روی آن می گردد
( اسم ) آنچه که گرد گردد. ۲ - تیر چرخ که چرخ دولاب بدان گردد. ۳ - خط مستقیم حقیقی یا موهومی که جسمی بدور آن میگردد. ۵ - یا محور زمین. خطی است موهوم که یک سر آن بقطب شمال و سر دیگر آن بقطب جنوب پیوسته است و زمین حرکت وضعی خود را دور آن انجام میدهد آسه. یا محور فلک. ( آسمان چرخ ). خطی است موهوم که دو سر آن به قطبین فلک پیوسته: پاینده باد عمر تو تا چرخ ملک را دولت ز خام. تو خط محور آورد. ( معزی ) یا محور اطول ( بیضی ). خطی است که از دو کانون و مرکز بیضی بگذرد و دو راس آن متکی بر محیط بیضی باشد. یا محور اقصر ( بیضی ). عمودیست که از مرکز بیضی بر محور اطول آن اخراج شود و دو راس آن متکی بر محیط بیضی باشد آس. کوتاه. یا محور عالم. خطی است موهوم در امتداد محور زمین که فرض شده است آسمان دور آن می گردد. ۶ - مرکز چیزی مدار. ۷ - در جنگ جهانگیر دوم به اتحادی. آلمان و ژاپن اطلاق میشد
کسی که سپید و براق می کند
فرهنگستان زبان و ادب

جملاتی از کلمه محور
زیر سنگ آسیای ظلم یک چند آسیا ماند و اینک آسمان بر محور دیگر گذشت
پنج محور اصلی در یک سیستم تحلیل به شرح زیر میباشند
قطب افلاک را تویی محور کشتی خاک را تویی لنگر