فرهنگ فارسی ( آگه ) ۱ - ( صفت ) مطلع باخبر خبر دار مستحضر. ۲ - واقف عارف هشیار بیدار. ۳ - آگاهی. یا آگاه بودن. خبر داشتن مستحضر بودن.نام شاعری شیرازیسوهان. یا آهنی است که بدان گوشت از دیک کشند و به تازی اش منشار خوانند.