رنبه

لغت نامه دهخدا

رنبه. [رُم ْ / رَم ْ ب َ / ب ِ ] ( اِ ) موی زهار. ( برهان ) ( آنندراج ). رمکان. رنب. روم. رومه. ( برهان ) :
آنگاه که من هجات گویم
تو ریش کنی زن تو رنبه.لبیبی ( از آنندراج ).

فرهنگ معین

(رُ بِ ) (اِ. ) نک رنب .

فرهنگ فارسی

موی زهار رمکان رنب

ویکی واژه

نک رنب.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال سنجش فال سنجش فال ماهجونگ فال ماهجونگ فال چوب فال چوب فال زندگی فال زندگی