لغت نامه دهخدا
خضره. [ خ َ ض ِ رَ ] ( اِخ ) علم است خیبررا: گذشت آن حضرت ( ص ) بزمینی که آنرا عثره یا عفره یا عذره گفتندی پس نامید آنرا خضره. ( منتهی الارب ).
خضره.[ خ َ ض ِ رَ ] ( اِخ ) نام زمین متعلق به محارب در نجدو گویند: از اعمال مدینه است. ( از معجم البلدان ).
خضره. [ خ ِ رَ ] ( اِخ ) نام یکی از صحابیان است که در خدمت پیغمبر احترام بسیار داشت. ( از قاموس الاعلام ترکی ج 3 ).