خضره. [ خ َ ض ِ رَ ] ( ع اِ ) واحد خضر، یعنی یک تره سبز. || یک درخت که در آخر گرما سبز شود و بار آورد. ( منتهی الارب ) ( از تاج العروس ) ( از لسان العرب ) ( از اقرب الموارد ). خضره. [ خ َ ض ِ رَ ] ( اِخ ) علم است خیبررا: گذشت آن حضرت ( ص ) بزمینی که آنرا عثره یا عفره یا عذره گفتندی پس نامید آنرا خضره. ( منتهی الارب ). خضره.[ خ َ ض ِ رَ ] ( اِخ ) نام زمین متعلق به محارب در نجدو گویند: از اعمال مدینه است. ( از معجم البلدان ). خضره. [ خ ِ رَ ] ( اِخ ) نام یکی از صحابیان است که در خدمت پیغمبر احترام بسیار داشت. ( از قاموس الاعلام ترکی ج 3 ).
فرهنگ فارسی
نام یکی از صحابیان است که در خدمت پیغمبر احترام بسیار داشت .
دانشنامه عمومی
خضره ( به عربی: خضرة ) یک شهرداری در الجزایر است که در ناحیه عشعاشه واقع شده است. خضره ۸۰ کیلومتر مربع مساحت و ۱۴٬۰۴۵ نفر جمعیت دارد.