تمحیص

لغت نامه دهخدا

تمحیص. [ ت َ ] ( ع مص ) آزموده گردانیدن. ( زوزنی ). آزمودن. || کم کردن. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). یقال : محص اﷲ عن فلان ذنوبه ؛ ای نقصها و اذهب ماتعلق به من الذنوب و طهره و صفاه منها. ( اقرب الموارد ). || بی گناه کردن. ( ترجمان جرجانی ترتیب عادل بن علی ). || پاکیزه نمودن گوشت از پی. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( از آنندراج ) ( از اقرب الموارد ). || دور کردن. ( از ذیل اقرب الموارد ).

فرهنگ معین

(تَ ) [ ع . ] (مص م . ) ۱ - آزمودن . ۲ - پاکیزه کردن . ۳ - کاستن . ۴ - گوشت را از چربی و پی جدا کردن .

فرهنگ عمید

آزمودن.

فرهنگ فارسی

آزموده گردانیدن . آزمودنی

ویکی واژه

آزمودن.
پاکیزه کردن.
کاستن.
گوشت را از چربی و پی جدا کردن.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال تک نیت فال تک نیت فال شیخ بهایی فال شیخ بهایی فال تخمین زمان فال تخمین زمان فال مارگاریتا فال مارگاریتا