اعتراف کردن

لغت نامه دهخدا

اعتراف کردن. [ اِ ت ِ ک َ دَ ] ( مص مرکب ) اقرار کردن. مقر شدن. معترف شدن. اذعان کردن. تصدیق کردن : هنر فائق آن که دشمن آنرا اعتراف کند. ( مرزبان نامه ). گفتندش که کنون که بظل حمایتش درآمدی و بشکر نعمتش اعتراف کردی چرا نزدیکتر نیایی. ( گلستان ).
وام حافظ بگو که بازدهند
کرده ای اعتراف و ما گوهیم.حافظ.و رجوع به اعتراف شود.

فرهنگ فارسی

اقرار کردن مقر شدن . معترف شدن اذعان کردن . تصدیق کردن .

ویکی واژه

confessare
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال پی ام سی فال پی ام سی استخاره کن استخاره کن فال انبیا فال انبیا فال تک نیت فال تک نیت