پوستگال

پوستگال

پوستگال یا پوستگاله در لغت‌نامه‌های معتبر فارسی به بخشی از پوست گوسفند گفته می‌شود که در ناحیه زیر دنبه و اطراف مقعد قرار دارد. این قسمت به دلیل نداشتن پشم و پیوستگی با بخش انتهایی بدن حیوان، در متون کهن فارسی با همین نام شناخته شده است.

در شعر و نثر قدیم، این واژه بیشتر به‌عنوان نمادی برای زشتی، فرودستی یا بی‌ارزشی به‌کار رفته است. برای نمونه، مقایسه «پوستگال» با دنبه یا بخش‌های پرارزش‌تر گوسفند، نشان‌دهنده تقابل میان چیز کم‌ارزش و چیز مطلوب بوده است.

در فرهنگ عامه نیز این واژه غالباً بار معنایی تحقیرآمیز یا طنزآمیز داشته است. از آنجا که این بخش از پوست معمولاً آلوده به سرگین بوده و ارزش مصرفی چندانی نداشته، در زبان مردم گاه برای اشاره به امور بی‌اهمیت یا آلوده به کار می‌رفته است. به همین سبب، «پوستگال» در زبان امروز کاربرد چندانی ندارد و بیشتر در متون لغوی و ادبی گذشته دیده می‌شود.

لغت نامه دهخدا

پوستگال. ( اِ مرکب ) پوست بی موی که زیر دنبه گوسفند و زیر مقعد گوسفند باشد.( از برهان ). پوستگاله. پوست دبر گوسفند که سرگین ازمویهای آن آویخته است. ( برهان ). حمیرة:
از غلام آنکه زی عیال آید
او ز دنبه بپوستگال آید.سنائی.

فرهنگ معین

(اِمر. ) = پوستگاله: پوست بی موی که زیر دنبة گوسفند باشد.

فرهنگ عمید

۱. پوست زیر دنبۀ گوسفند.
۲. پوست دنبۀ گوسفند که پشکل از آن آویخته باشد: دوستی کز پی پیاله کنند / بدل دنبه پوستگاله کنند (سنائی: مجمع الفرس: پوستگاله ).

ویکی واژه

پوستگاله: پوست بی موی که زیر دنبة گوسفند باشد.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
اویس
اویس
لحظه
لحظه
سکسی
سکسی
ستارگان
ستارگان