خشکنگبین

لغت نامه دهخدا

خشکنگبین. [ خ ُ ک َ گ َ ] ( اِ مرکب ) مَن. ( یادداشت بخط مؤلف ). || عسل خشک. خشکنجبین. خشک انگبین. رجوع به خشک انگبین شود.

فرهنگ عمید

= خشک انگبین

فرهنگ فارسی

عسل خشک خشکنجبین.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
ارق ملی
ارق ملی
خفن
خفن
ساقی
ساقی
بلاوجه
بلاوجه