لغت نامه دهخدا
سفلیه. [ س ُ لی ی َ ] ( ع ص نسبی ) کواکب سفلیه؛ زهره و عطارد و قمر. ( یادداشت مؤلف ). رجوع به سفلیین شود.
سفلیه. [ س ُ لی ی َ ] ( ع ص نسبی ) کواکب سفلیه؛ زهره و عطارد و قمر. ( یادداشت مؤلف ). رجوع به سفلیین شود.
پایین و پست.
( صفت ) مونث سفلی جمع: سفلیات.