گرو بازستدن

لغت نامه دهخدا

گرو بازستدن. [ گ ِ رَ / رُو س ِ ت َ دَ ] ( مص مرکب ) فک کردن مورد رهن. مورد رهن را گرفتن. ستدن آنچه نزد کسی به گرو نهاده است در مقابل پرداخت وام. اِفتِکاک. ( تاج المصادر بیهقی ).

فرهنگ فارسی

( مصدر ) آنچه را که نزد کسی بگرو نهاده اند در مقابل پرداخت وام پس گرفتن.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
ملس
ملس
دودول
دودول
افتراق
افتراق
ذکر یا حمید الفعال ذالمن
ذکر یا حمید الفعال ذالمن