لغت نامه دهخدا
گردن نرم داشتن. [ گ َ دَن َ ت َ ] ( مص مرکب ) اطاعت کردن. منقاد بودن: تا رعیت باشد به ظلم گردن نرم دارد و چون والی شود دست به ظلم دیگران دراز کند. ( تفسیر ابوالفتوح ).
گردن نرم داشتن. [ گ َ دَن َ ت َ ] ( مص مرکب ) اطاعت کردن. منقاد بودن: تا رعیت باشد به ظلم گردن نرم دارد و چون والی شود دست به ظلم دیگران دراز کند. ( تفسیر ابوالفتوح ).
( مصدر ) اطاعت کردن منقاد بودن: تا رعیت باشد بظلم گردن نرم دارد و چون والی شود دست بظلم دیگران دراز کند.