کلمانی

لغت نامه دهخدا

کلمانی. [ ک َ / ک َ ل َ / ک ِل ْ ل ِ /ک ِ ل ِم ْ ما نی ی ] ( ع ص ) رجل کلمانی؛ مرد بسیارسخن. و کِلِّمانی و کِلِمّانی نظیر ندارند، و کلمانیة مؤنث آن است. ( منتهی الارب ). مرد بسیار کلام و پرگو و زبان آور. || مردنیکوسخن فصیح کلام. ( ناظم الاطباء ). رجل کلمانی؛ مرد نیکوسخن فصیح کلام یا کِلِمّانی. بسیارسخن و تأنیث آن در جمیع صورتها با تاء است. ( از اقرب الموارد ).

فرهنگ فارسی

رجل کلمانی مرد بسیار سخن یا مرد نیکو سخن فصیح کلام. یا مرد بسیار کلام و پرگو و زبان آور
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
شهرت
شهرت
ارکان
ارکان
ضیق وقت
ضیق وقت
جزئیات
جزئیات