کسمه شکستن

لغت نامه دهخدا

کسمه شکستن. [ ک َ م َ ش ِ ک َ ت َ ] ( مص مرکب ) پیچ و تاب دادن زلف. ( ناظم الاطباء ).

فرهنگ فارسی

( مصدر ) مویی چند از سر زلف را پیچ و خم دادن و برخسار گذاردن: ( عروس بخت در آن حجله با هزاران ناز شکسته کسمه و بربرگ گل گلاب زده ). ( حافظ )
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال فنجان فال فنجان فال تک نیت فال تک نیت فال سنجش فال سنجش فال پی ام سی فال پی ام سی