کتیع

لغت نامه دهخدا

کتیع. [ ک َ ] ( ع ص ) ناکس. ( منتهی الارب ). لئیم. ( از اقرب الموارد ). مرد ناکس و لئیم. ( ناظم الاطباء ). || تمام. ( از منتهی الارب ) تام. ( از اقرب الموارد ). حول کتیع؛ سال تمام. ( منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ) ( ناظم الاطباء ). || ( اِ ) کس. یقال مابه کتیع؛ ای احد. ( منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ). ما بالدار کتیع؛ نیست در خانه کسی. ( ناظم الاطباء ).
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال ای چینگ فال ای چینگ فال تماس فال تماس فال نخود فال نخود فال پی ام سی فال پی ام سی