نامسلوک

لغت نامه دهخدا

نامسلوک. [ م َ ] ( ص مرکب ) طی ناشده. نارفته. پای سپرده ناشده. || متروک. راهی که متروک مانده است و کسی از آن گذر نمی کند: مناهج عدل که نامسلوک مانده بود مسلوک و معین شد. ( سندبادنامه ص 10 ).
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
اسرار کردن
اسرار کردن
چیپ
چیپ
خویش
خویش
فال امروز
فال امروز