مهر افکندن

لغت نامه دهخدا

مهر افکندن. [ م ِ اَ ک َ دَ ] ( مص مرکب ) بیرون کردن مهر و دوستی کسی از دل. دل برداشتن از کسی. || مورد محبت قرار دادن کسی یا چیزی را. دل دادن:
چه مهر افکنی بر تن و این جهان
که با تو نه این ماند خواهد نه آن.اسدی ( گرشاسبنامه ).گر برکنم دل از تو و بردارم از تو مهر
آن مهر بر که افکنم آن دل کجا برم.کمال اسماعیل.

فرهنگ فارسی

بیرون کردن مهر و دوستی کسی از دل. یا مورد محبت قرار دادن کسی یا چیزی را. دل دادن.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
کس ننه
کس ننه
طفره
طفره
ضیق وقت
ضیق وقت
اعتبار
اعتبار