لحط

لغت نامه دهخدا

لحط. [ ل َ ] ( ع مص ) رش. آب پاشیدن. ( منتهی الارب ). آب و جارو کردن. آب زدن بر در سرای. ( تاج المصادر ). || سپوختن. || راندن. ( منتهی الارب ).
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
افلاک
افلاک
باوانم
باوانم
عاری
عاری
ستارگان
ستارگان