عنجوج

لغت نامه دهخدا

عنجوج. [ ع ُ ] ( ع ص ) اسب جواد و شتر نیکو. ( از منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( از آنندراج ). اسب و شتر نیکو و بلند و طویل. ( از اقرب الموارد ). || ( اِ ) اول جوانی. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). ج، عَناجیج. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( از آنندراج ).
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
افراهیم
افراهیم
هورنی
هورنی
داشاق
داشاق
حلما
حلما